گاه یادم می رود دوستانم را یاد کنم اما یادم نمیرود چقدر دوستشان دارم..
باران باش!کسي به باران عادت نميکند هروقت بيايد دوست داشتني است.
غم قفس به كنار
آنچه عقاب را پير مي كند
پرواز زاغهای بی سر و پاست ...
....مادر
آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظهی خیلی کوتاه
روح مادر گرد ی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم
***
خاک را پرسیدم
میتوانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی و خرمن اختر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم
***
این جهان را گفتم
میتوانی آیا
لفظ مادر گردی
همهی رفعت را
همهی عزت را
همهی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت و شوکت و شان کم دارم
عزت و نام و نشان کم دارم
***
آن جهان را گفتم
میتوانی آیا
لحظهای دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینهی مادر بود آن کم دارم
***
روی کردم با بحر
گفتم او را آیا
میشود اینکه به یک لحظهی خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر این کار بزرگ
قطرهای بیش نیم
طاقت و تاب و توان کم دارم
***
صبحدم را گفتم
میتوانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو
لحظهی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید ز لبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خندهی اوچشمهی آن
من از آن محرومم
خندهی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خندهی او
خندهی او روح است
خنده ی او جان است
جان روزم من اگر, لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
***
کردم از علم سوال
میتوانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم
قدرت شرح و بیان کم دارم
***
در پی عشق شدم
تا درآئینهی او چهرهی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او در پرش نبض سحر
دیدم او در تپش قلب چمن
دیدم او لحظهی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهی پر زدن پروانه
در چمنزار دلانگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهی زیبایی
بلکه او درهمهی عالم خوبی, همهی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود
.
.
.
*عزیزتراز جونم روزت مبارک*
دفتر٣٦٥برگ جديدت رودادم به خداتابهترين تقدير،خوشبختى وسلامتى روبرات بنويسه;خواستم اولین نفری باشم که برای سال جدیدبه فكرته...
دلتنگی مرض عجیبیست....ادم را ارام...ارام...نا آرام میکند...
براي تو که هيچ وقت ياد نگرفتي بد باشي يه دنيا خوبي آرزو مي کنم.
بوی مهربانی می آید، کجا ایستاده ای ؟
درمسیر باد؟!
زن : دوستت دارم
شوهر : منم دوستت دارم
زن : ثابتش کن ، داد بزن تا همه دنیا بفهمن
شوهر : کنار گوشش زمزمه میکند دوستت دارم.
زن : چرا آروم برام زمزمه میکنی؟
شوهر : چون تو همه دنیای منی
انهایی که با چشم کمتر دیده میشوند در قلب زیادتر یاد میشوند
ياد تو
حس قشنگي ست كه دردل دارم،
چه تو باشی چه نباشی
" نگهش ميدارم".
چه دشوار است انسان وار زیستن در سرزمین مترسک ها،انجا که به نگاهی به نام عشق فریبت می دهند و به دروغی به نام محبت، دشنام! عادت این قبیله است دور اتشی که میسوزی برقصند.
انگشتانت را به من قرض بده برای شمردن لحظه های نبودنت کم اورده ام
مهربانیت رابادلم پیوند زدم،تاازتو دوربودن رااحساس نکنم
اماباز دلتنگتم
باز برف است و جسد پشت جسد می آرند!زندگی سهم کسانی است که هیزم دارند...
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی /
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی/
آه باران من سراپای وجودم آتش است /
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
برای محبت هایی که عمیقند ندیدن و نبودن هرگز بهانه از یاد بردن نیست.تورا مرور می کنم تا...خاموشیم نشانه فراموشیت نباشد.
خدایـــــا
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور